آتش از کجا در خانه ام افتاد؟

 

ظالمی، هیزم فقیران را به قیمت بسیار ارزان میخریدو آن را به قیمت بسیار گران به ثروتمندان میفروخت.

روزی،پیرمرد دانایی او را نصیححت کرد و گفت:« به مردم ظلم مکن که نفرین آنها تو را نابود خواهد کرد...»

ظالم از نصیحت پیرمرد دانا رنجید و توجهی نکرد و به ظلم خود ادامه داد.

تا اینکه یک شب، آتش در انبار هیزمش افتاد و سایر دارائیش نیز سوخت. اتفاقا هنگام آتش سوزی، همان پیرمرد دانا از آنجا میگذشت و ظالم را دید که به دوستان خود میگفت:« نمیدانم این آتش از کجا در خانه من افتاد؟»

پیرمرد دانا گفت:« از دل فقیران و آه درویشان!»

 

معلم،ح.(1384)، حکایت نامه،تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.

برگرفته شده از گلستان سعدی.

*برای وارد شدن به کتابخوان، روی تصویر کلیک کنید.

 

 

 It is narrated that a tyrant who purchased wood from dervishes

forcibly gave it away to rich -people gratuitously. A pious man

passing near said:

 

        'Thou art a snake, stingest whom thou beholdest,

        Or an owl; wherever thou sittest thou destroyest.

 

        Although thy oppression may pass among us

        It cannot pass with the Lord who knows all secrets.

 

        Oppress not the denizens of the earth

        That their supplications may not pass to heaven.'

 

  The tyrant, being displeased with these words, got angry and took no

notice of him until one night, when fire from the kitchen fell into

the store of his wood and burnt all he possessed-transferring him from

his soft bed to a hot mound of ashes-the same pious man happened again

to pass and to hear him saying to his friends: 'I do not know whence

this fire has fallen into my house.' replied: 'From the smoke of the

hearts of dervishes.'

 

        Beware of the smoke of internal wounds

        Because at last an internal wound will break out.

        Forbear to uproot one heart as long as thou canst

        Because one sigh may uproot a world.

 

  Upon the diadem of Kaikhosru the following piece was inscribed:

 

        For how many years and long lives

        Will the people walk over my head on the ground?

        As from hand to hand the kingdom came to us

        So it will also go to other hands.

 

Translated by Sir Edwin Arnold

*you can click on the picture above and see the pages of the book clearly.

۳
_ Narges _
۱۳ ارديبهشت ۱۲:۳۸

قابل تامل بود:)

پاسخ :
بله بسیار زیاد:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
About Me
کشکول همان کوله پشتی امروزی هاست که صوفیان ودرویشان با خود حمل میکردند و داخل آن همه چیز از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا میشده،شیخ بهایی هم در حوالی قرن دهم ویازدهم همیشه قلم و کاغذی همراه خود داشته که مطالب جالب و مفیدی را که یه چشم و گوشش میرسیده، در آن ثبت می کرده و چون این مطالب، بدون نظم و ترتیب و فصل بندی در پی هم می آمده، نام آن را کشکول گذاشت .حال اینجا هم کافه ای مجازیست به همان کشکولی!در هر گوشه اینجا به چیزی برمیخورید از شعر و ادبیات گرفته تا ترجمه و موسیقی و غیره!امید است برای شما مفید واقع شود،کشکول زندگیتان پر از مهر و مهربانی!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان